«آش پشت جبهه» منتشر شد/ مربیانی که برای ایران هم پدری کردند، هم مادری
تاریخ انتشار: ۲۹ آذر ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۹۴۲۶۷۲
به گزارش خبرگزاری فارس،کتاب «آش پشت جبهه»؛ خاطرات مربیان پرورشی دهه شصت اهواز به قلم آسیه طافی و توسط انتشارات «راه یار» چاپ و روانه بازار نشر شد.
در مقدمه این کتاب به قلم نویسنده میخوانیم: «انقلاب پیروز شده و ساختارهای سیاسی و نظامی و فرهنگی کشور هنوز شکل نگرفته بود. در میان شعارها و چنددستگیها، عدهای انقلابی بیست و دو سه ساله، پرشور و آرمانگرا، در دورهمیهای مسجدشان اتاقکی به نام «امور تربیتی» راه انداختند و اسمشان شد مربی پرورشی و تربیتی.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مخالفان انقلاب فهمیده بودند راه به انحراف کشاندن انقلاب، از مدرسه میگذرد؛ پس به سراغ مدیران مدارس میرفتند و با وعدههای دروغین، آنها را فریب میدادند. مربیان پرورشی باید از حریم مدرسه حراست میکردند و جلوی سنگاندازیهای آنها میایستادند. همه چیز خوب پیش میرفت تا اینکه اولین هواپیمای عراقی، دیوار صوتی اهواز را شکست و زنگ دفاع به صدا درآمد و مربیان تربیتی و پرورشی اورکت بسیجی و سپاهی به تن کردند. در این میان، مربیان پرورشی دیروز اهواز و بسیجیان و سپاهیان امروز ایران دلسوزانه برای جبهه پدری کردند و مادری.
مربیان پرورشی با درگیرکردن دانشآموزان و خانوادههای آنها، جنگ را مردمی و جبههها را به محلی برای تحصیل دانشآموزانی تبدیل کردند که دفاع از کشور اولویت اول زندگیشان شده بود.
آنها از دورانی که حقوقشان کفاف زندگی روزمرهشان را هم نمیداد، به عنوان دوره طلایی زندگی خود یاد میکنند. نقش این مبارزان شجاع و بیادعای میدان جنگ نظامی و فرهنگی را نمیتوان نادیده گرفت که دست به دست هم کارنامه درخشانی در هر دو میدان به یاد گذاشتند. جنگ تمام شده بود و تازه داشت خستگی از تن آنها در میرفت که خبر انحلال امور تربیتی را شنیدند و امور تربیتی به خاطرهها پیوست.»
کتاب «آش پشت جبهه»، هفتمین جلد از عناوین ناشر در رده «مدارس انقلاب»، خاطرات تعدادی از مربیان پرورشی شهرستان اهواز و فراز و فرودهای فعالیتشان از زمان تأسیس در سال ۱۳۵۹ تا زمان انحلال امور تربیتی را روایت میکند.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «یک ماشین پتوی کثیف و خونی خالی کردند توی حیاط مدرسة امت. بعد از کلاس، بعضی بچهها پتوها را زدند زیر بغلشان و بردند خانه. بردند تا پتوها را توی خانه بشویند! پتوهایی را که مانده بود، با کمک چند تا از بچهها بردیم گوشه حیاط، خانة ننه امامی مستخدم مدرسه. شیلنگ و لگن را آماده کردیم و با پا و دست افتادیم به جان پتوها. شستن و پهن کردنشان روی دیوار مدرسه چند ساعتی طول کشید. هنوز خستگی تنمان در نرفته بود که دست و پایمان قرمز شد و شروع کرد به سوزش و خارش. روز بعد که مدرسه باز شد و بچهها آمدند، همانهایی هم که پتو برده بودند خانه حال و روز ما را داشتند! هیچکدام نمیدانستیم علتش چیست. رفتیم دکتر. بعد از معاینه گفت: «اثرات شیمیاییه. مال همون پتوهاییه که شستین.» من و بچهها همدرد رزمندگان خط مقدم شده بودیم؛ در جبهة کلاس و مدرسه.»
کتاب «آش پشت جبهه» که تحقیق آن برعهده سید محمد آلعمران، زینب بابایی و زهرا قراچه بوده و تدوین آن توسط آسیه طافی صورت گرفته، در ۲۰۰ صفحه، شمارگان ۱۰۰۰ جلد و با قیمت ۴۵ هزار تومان توسط انتشارات راه یار منتشر شده است و علاقمندان علاوه بر کتابفروشیها میتوانند از طریق صفحات مجازی ناشر به نشانی raheyarpub و یا سایت vaketab.ir نسبت به تهیه کتاب اقدام کنند.
انتهای پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: زینب بابایی انتشارات راه یار مربیان پرورشی امور تربیتی بچه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۹۴۲۶۷۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مادری که عمرش را پای معلم شدن دختر ناشنوایش گذاشته است
ایسنا/آذربایجان شرقی مانند تمام مادران ایرانی با اصالت و وقار بر روی صندلی نشسته و از آن روزهای نه چندان دور میگوید، از روزگاری که امکانات در شهرستان به قدری کم بود که او مجبور بود سوسن را برای ادامه تحصیل به تهران بفرستد و قطار، آخر هر هفته چشم به راه او بود تا مادر را برای دیدن فرزند به تهران ببرد.
تا مقصد چشم به راه بود و دل نگران سوسن، اما حسی از درون، این اطمینان را به او می داد که آنها میتوانند از پس این همه سختی بربیایند. پشت معلم ناشنوای مدرسه استثنائی شهرستان میانه، مادری با اراده پولادین و فداکار است که الان گرد سپیدی بر موهایش نشسته و با لبخندی از سر رضایت، دخترش را در لباس حرفه مقدس معلمی به تماشا نشسته است.
خانم شهین سرچمی، هر چند خود معلمی نیست که بر سر کلاس درس تدریس کند؛ اما از این جهت به سوژه خبری گزارش ما تبدیل شده است که مادری را در حق سوسن، تمام کرده و درسی از جنس ایثار داده تا دخترش بتواند امروز در مدرسه استثنائی ایثار میانه، تدریس کند، مدرسهای که سوسن، زمانی پشت نیمکتهایش نشسته و درس خوانده بود، امروز محل کار او است.
خانم سرچمی از امکانات محدود آن زمان میگوید که سبب شده تا سوسن نتواند بیشتر از کلاس پنجم درس بخواند و مادر بعد از آن، تصمیم گرفته تا به هر زحمتی که شده دختر ناشنوایش را به مدرسهای شبانه روزی در تهران بفرستد و رنج دوری را به جان بخرد، او میگوید: هر هفته دست پر و با چیزهایی که لازم داشت و خریده بودم، به دیدنش میرفتم و در کنارش بودم، صبح سوار قطار میشدم و میرفتم تا احساس تنهایی نکند و عصر به میانه برمیگشتم. در تمامی جلسات شرکت میکردم تا با کمک هم جلو برویم.
نباید در برابر ناشنوایی زانو میزدیم، نترسیدم، حتی یک لحظه هم به ذهنم خطور نکرد که سوسن از بقیه بچهها چیزی کم دارد و از ته قلبم باور داشتم که معلولیت و نشنیدن، دلیلی بر محدودیت نیست و دختر من هم میتواند مثل بچههای دیگر موفق شود و هر کاری که آنها انجام میدهند را انجام دهد.
در ادامه سوسن رضالو روی صندلی مصاحبه مینشیند و حرف میزند و با لبخوانی و کمی دقت تا حدودی متوجه صحبتهایش میشویم، اما همکارش حرفهایش را به طور کامل ترجمه میکند و میگوید: به شغلش خیلی علاقهمند است و از اینکه توانسته به اینجا برسد، احساس خوشحالی میکند. او هم مانند اغلب معلمان دیگر به ویژه در مقطع ابتدائی، اهل نشستن و در جا زدن نیست و تمام ساعت درسی را سر پا در ایستاده و در حال تدریس مفهوم ضرب و رفع اشکال از دانشآموزان است.
شاید تصادفی نیست که دانشآموز دیروز با مادری فداکار و پشتکاری مثالزدنی، امروز در مدرسهای تدریس میکند که ویژه دانشآموزان استثنائی بوده و به نام مدرسه "ایثار" نامگذاری شده است و شاید این اولین باری باشد که عنوان یک مدرسه با جنس کار یک معلم انقدر به هم بیایند.
همکاران خانم رضالو از او و محاسن اخلاقی و دوستی صمیمانه او با بچهها میگویند: این همکارمان نه تنها معلم که دوست و مشاور بچههه هم بوده و بسیار با مسئولیت و وظیفهشناس است.
آقای نجفی، مدیر مدرسه استثنائی ایثار میانه هم با ابراز رضایت از خانم رضالو در طول ۲۰ سال خدمتش در مدرسه میگوید: پشتکار و اراده ایشان، زبانزد است و خانم رضالو الگوی خوبی برای کسانی است که با برخی نقصها زندگی میکنند و آن را محدودیت میشمارند.
در ادامه دانشآموزان نیز از تلاشها و زحمات خانم سوسن رضالو قدردانی میکنند؛ خانم رضالو علاوه بر تدریس، دیوارهای مدرسه و سالن و کلاسها را نیز با طرحهایی جالب و کودکانه رنگآمیزی کرده و جذابیت دو چندانی به محیط مدرسه بخشیده است که از همان بدو ورود به حیاط مدرسه توجه مخاطب را به خود جلب میکند و جملهای بر سر در مدرسه نوشته شده است که میتواند حسن ختام گزارش و جملهای انگیزهبخش به تمام کسانی باشد که با معلولیت زندگی میکنند: معلولیت، ناتوانی نیست.
انتهای پیام